امروز (كه مثلا دوشنبه ۱۳/۱۲/۸۶ باشه) حدود ساعت 45/9 صبح بود كه رسيدم پژوهشي. ساعت 5/4 هم دوباره راه افتادم براي كشيك. 45/5 رسيدم الان هم كشيك هستم. هنوز دكتر فلاح نيامده بود كه ديدم داره دير مي‌شه پيچوندم زدم بيرون عجب جسارتي! مسوول شب راننده فرستاد دنبالم تا مترو منو رسوند. تا رسيدم قطار رفته بود 15 دقيقه‌اي منتظر موندم تا قطار بعدي رسيد. الان هم ساعت 12 شب است كه رسيدم خونه و دارم اين مطلب رو مي‌نويسم امروز يه اتفاق جالب هم افتاد به دكتر مجيدزاده گفتم دو نو رژيم درماني براي بيماران سرطان پـستان قرار است اعمال شود AC4T4 يا TC6. دكتر گفت نحوه انتخاب چطور است. گفتم رندوم (تصادفي) است. تازه معلوم شد كه با انجام طرح دكتر نجفي براي طرح ما كلي مساله پيدا مي‌شود. چون قرار بود طبق طرح ما بيماران هر گروه خاص از سرطان پـستان درمان مشخصي بگيرند چرا كه قرار است ما ارتباط بيوماركرها را با پيش‌آگهي سرطان پـستان و ميزان زنده ماندن آنها بررسي كنيم. وقتي درمان متفاوت باشد محتملا روي چنين مواردي هم تاثير مي‌گذارد. طرحها دارند با هم تداخل مي‌كنند. عجب‌ها! فردا قرار شد در مورد بيوماركرهاي سرطان پـستان كنفرانس بدهم يك مقاله 18 صفحه‌اي انتخاب كردم. هنوز كه هنوز است آماده‌اش نكرده‌ام فردا تا ساعت 14 وقت دارم اميدوارم گند نزنم!!!!!!!
اين برنامه غيرمترقبه ماموريت امروز حسابي كاراي منو به هم ريخت از كلاس آموزش شنا كه باز موندم جلسه با سينا هم كنسل شد. فردا هم حسابي سرم شلوغ است يه نيمچه جراحي هم دارم كه بايد انجام بدهم نگران نباشيد چيز مهمي نيست.
امروز يه چيزي حدود 5/4 ساعت از وقتم رو توي راه بودم اون از صبح كه با مترو اومدم تهران و يكبار هم عصر رفتم و شب دوباره برگشتم امروز يك مقدار روي طراحي صفحات سايت مركز وقت گذاشتم آروم آروم سايت داره شكل خودشو پيدا مي‌كنه. اما بديش اينه كه فقط قائم به فرد است بايد هر طوري شده بتونم مشاركت بقيه اعضا رو هم جلب كنم با اين حال و هوايي كه دارن مي‌دونم كمي مشكل است اما بايد تلاش خودمو بكنم.