شرمنده که می آیید و نمی یابید
از گل روی همه دوستانی که می آیند اینجا و می بینند که کلبه را دود زده و رنگ و رو رفته شده و خبری از آب و جارو نیست شرمنده ام. داشتم فکر می کردم که گاهی موضوع هست و حس نیست و گاهی حسش هست و موضوع نیست گاهی هم هیچکدومش اما گاهی هم وقت نیست. بعد از مدتها جریده روی اومدم و چند تا هندونه رو با یه دست برداشتم چون اون یکی دستم لای در است! همشون هم مثل عملیات جنگی هستند یه جشنواره که قراره برای اولین بار در باب نوآوری در سلامت برگزار بشه یه کنگره که هر چند کارای زیادی براش نمی کنم اما نمی دونم چرا همه اش تو فکرمه و ترافیک درست کرده کنگره طب عامیانه و این دفعه هم یه مدیریت گذاشته اند توی کاسه ام (نه که خودم حالا بدم اومده!) اون هم دفتر دانش آموختگان دانشگاه علوم پزشکی تهران است که قراره تازه کارهای اصولی اش شروع بشه. به اینها باید اضافه کنم ماهی ۱۷۰ تا ۱۸۰ ساعت کشیک درمانگاه رو ! چه شود!
خلاصه اینها رو گفتم که خودم رو توجیه کرده باشم که چرا دست به صفحه کلید نمی شم و آپ نمی کنم و عذر تقصیر به درگاه شما بزرگوران و عزیزانم آورده باشم. باور کنید وقتی تصور می کنم که دوستان قدم رنجه می کنند و پای بر چشم من می گذارند و می آیند و دست خالی برمی گردند حسابی حالم گرفته می شود.